بنام خدا
امسال هم بهار تقدیم تو باد
من پاییز را در دل نگه خواهم داشت
و کاش بهار من تو باشی
ای سبزترین خاطره ندیده ام...
توی کوچــه هـــای شهر پشت سرت بـارونیــه
هرکجـــا پـــا میذاری تــو خونــــه هـا مهمونیـه
پـای سفره هـامونم مثل یــــه سیبی توی آب
مثل ابری که دیدم یه شب تو رویــا توی خواب
مثل خورشید بلندی کــــــه میشینــه رو زمین
که بـه چشمه ها بگه شب شده مهتابـو ببین
تـو همون اسب سپیدی کـه تو دره یـا تــو کوه
هرکجـــــــــــــا پـــا بذاری فرقی نداره بــاشکوه
یـــه ترانـه یـــه صدا یـــه حس عـاشقونــــه ای
اگـــه خوابم نبره یــــه قصـــــــــــه شبونــــه ای
تو یـه شبنم یـه نسیم یـه تیکه از شب بهـــار
کــه رو صورت درختــــــــا میشی اشک یادگــار
تـو همون مـاهی قرمز توی تنگ شیشــــه ای
پای سفره های هفسین قسمت همیشه ای
تو همون دعــای سبزی توی لحظه هــای عید
که یکی خوند و یکی رفت و دیگه تو رو ندید...
(مسعود)

¤ نویسنده:مری علائئ