![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
اهنگ وعکس وشعر
¤ نویسنده:مری علائئ
![]() ¤ نویسنده:مری علائئ
خواب دیدم خواب این که مرده ام خواب دیدم خسته و افسرده ام روی من خروارها از خاک بود وای قبر من چه وحشتناک بود تا میان گور رفتم دل گرفت قبر کن سنگ لحد را گِل گرفت بالش زیر سرم از سنگ بود غرق وحشت سوت و کور وتنگ بود ناله می کردم ولیکن بی جواب تشنه بودم تشنه یک جرعه آب خسته بودم هیچ کس یارم نشد زان میان یک تن خریدار نشد هر که امد پیش حرفی راند ورفت سوره ی حمدی برایم خواند ورفت نه شفیقی نه رفیقی نه کسی ترس بود و وحشت ودلواپسی آمدند از راه نزدم دو ملک تیره شد در پیش چشمانم فلک یک ملک گفتا بگو نام تو چیست؟ آن یکی فریاد زد ربّ تو کیست ؟ ای گنهکار سیه دل بسته پر؟ نام اربابان خود یک یک ببر در میان عمر خود کن جستجو کارها نیک وزشتت را بگو حالیان عمر خودت کردی تباه نامه ی اعمال تو گشته سیاه ما که ماموران حّق داوریم تک تو را سوی جهنم می بریم دیگر آنجام عذر خواهی دیر بود دست وپایم بسته در زنجیر بود ناگهان الطاف حق آغاز شد از جنان درهای رحمت باز شد مردی آمد از تبار آ سمان نور پیشانیش فوق کهکشان چشمایش زندگانی می سرود درد را از قلب انسان می زدود گیوانش شط پر جوش خروش در رکابش قدسیان حلقه به گوش صورتش خورشید بود وغرق نور جام چشمانش پر از شرب طهور لب که نه سرچشمه آب حیات بین دستش کائنان و ممکنات خاک پایش حسرت عرش برین طرّه ای از گیسویش حبل المتین بر سرش دستار سبزی بسته بود بر دلم مهرش عجب بنشسه بود در قدوم آن نگار مه جبین از جلال حضرت عشق آفرین دو ملک سر را به زیر انداختند بال خود را فرش راهش ساختند غرق حیرت داشتند این زمزمه: آ مده این جا حسین فاطمه صاحب روز قیامت آمده گوییا بهر شفاعت آمده سوی من امد مرا شرمنده کرد مهربانانه به رویم خنده کرد گفت آزادش کنید این بنده را خانه آبادش کنید این بنده را این که اینجا اینچنین تنها شده کام او با تربت من وا شده مادرش او را به عشقم زاده است گریه کرده بعد شیرش داده است بارها برمن محبت کرده است سینه اش را وقف هئیت کرده است این که می بینید در شور است وشین ذکر لالائیش بوده یا حسین سینه چاک آل زهرا بوده است چای ریز مجلس ما بوده است خویش را در سوز عشقم آب کرد عکس من را بر دل خود قاب کرد اسم من راز ونیازش بوده است خاک من مهر نمازش بوده است پرچم من را به دوشش می کشید پا برهنه در عزایم می دوید اقتدار بر خواهرم زینب نمود گاه می شد صورتش بهرم کبود بارها لعن امیّه کرده است خویش را وقف رقیه کرده است تا به دنیا بوده از من دم زده او غذای روضه ام را هم زده این که در پیش شما گردیده بد جسم وجانش بوی روضه می دهد حرمت من را به دنیا پاس داشت ارتباطی تنگ با عباس داشت نذر عباسم به تن کرده کفن روز تاسوعا شده سقای من گریه کرده چون برای اکبرم با خود او را نزد زهرا می برم هر چه باشد او برایم بنده است او بسوزد ، صاحبش شرمنده است در مرامم نیست او تنها شود باعث خوشحالی اعدا شود در قیامت عطر و بویش می دهم پیش مردم آبرویش می دهم با بالاتر به روز سرنوشت می شود همسایه من در بهشت آری آری هر که پا بست من است نامه اعمال او دست من است ¤ نویسنده:مری علائئ
¤ نویسنده:مری علائئ
![]() ¤ نویسنده:مری علائئ
|
![]() مدیریت وبلاگ شناسنامه پست الکترونیک کل بازدیدها:15357 بازدیدامروز:1 بازدیددیروز:0 |
درباره من |
![]() |
لوگوی وبلاگ |
|
اشتراک در خبرنامه |
پیوندهای روزانه |
بایگانی شده ها |
http://formt.parsiblog.com/ بهار 1386 |
آهنگ وبلاگ |
|